بعنوان مثال جنايت زندان ابوغريب را در نظر بگيريد، اين جنايت به دليل خطاي عده اي انسان خطاکار انجام ميگيرد و نميتوان آنرا به نام تمام آمريکا نوشت. کسانيکه اين جنايت را مرتکب شدند افرادي بودن که به خواست خودشان چنين کاري کردند و مقامات امريکايي به شدت آنها را محکوم کردند و اين خاطيان محاکمه شدند و جرايم سنگيني براي آنها صادر شد. بنابر اين، اين دسته از جنايات سازمانيافته اي نيستند، اين جنايتکاران از روي قوانين و يا مرام مشخصي به اين جنايات دست نميزنند بلکه صرفا عده اي خطاکار و جنايتکار هستند که دست به جنايت ميزنند. عده اي خطاکار امريکايي، تعدادي از زندانيان القاعده را که در بيرون از زندان سر ميبرند و دست و پا قطع ميکنند، يا با حملات استشهادي خود را و ديگران را از بين ميبرند، و عده اي بعثي را که در زمان حمله به ايران طبق سنت پيغمبرشان و دستور آيينشان به زنان و دختران شهرهايي همچون قصر شيرين که طبق قوانين اسلامي بايد بعنوان کنيز و غنيمتهاي جنگي بين مسلمانان تقسيم شوند تجاوز کردند، براي کسب اطلاعات و جلوگيري از جنايات بيشتر اين افراد در زنادن ابوغريب شکنجه کردند. اين مسئله تنها به خود اين افراد مربوط ميشود و جنايت آنها را نميتوان به پاي هيچ تفکر، مکتب يا کشور و نژادي نوشت.

اما در نقطه مقابل وقتي اسلامگرايان جنايتي انجام ميدهند، همچون فيلمهاي سر بريدن در عراق اين جنايات توسط عده اي سرخود انجام نميگيرد بلکه جنايات سازمان يافته و پيروي از آموزه هاي اسلامي هستند که چنين جناياتي را باعث ميشوند. افرادي مثل خميني و خلخالي و بن لادن و محمد و علي تمام عمر خود را به بررسي مفاهيم اسلامي و مطالعه و تحقيق در مورد آن پرداخته اند و اعمالي که طرفداران آنها و خود آنها انجام داده اند کاملا مبتني بر اسلام است و ريشه در تاريخ اسلام و حتي اعمال خود پيامبر اين دين دارد


انديشه کشي، دگر انديش کشي، ترورسيم، دست و پا قطع کردن، سنگسار و بسياري از ساير چيزهايي که ما آنها را جنايت ميناميم کاملا مبتني بر آموزه هاي قرآن و تاريخ دين اسلام است