اين بدسني ها(وهابيون) نظرات خاصي دارند کتابهاي حديث شيعه را به کل رد ميکنندکتابهاي صحاح سته را هم طبق تفسير جديد خودشون بعضي را قبول کردند بعضي را رد ميکنند شير خوردن مرد بزرگ را باعث محرميت ميدونند تاريخ اسلام را تحريف کردند وهرچي هم بگي تو ککشون نميره بعدش هم ميگويند ما محکوم نموديمکجا محکوم ميکنند تو وبلاگها اي کاش تقيه نميکردند وجرئت داشتند ردررو با هم بحث ميکرديم خدائيش من حاضرم تنهايي با اون علماي کنده اشون رو دررو بشم اما يقين دارم قبول نميکنند اگه قبول ميکنند اين پيشنهاد رسمي عام هست لااقل از اين همه بلبل چهجهه زن يکي بياد اين دعوت را اجابت کنه البته مدارکش راهم بياره چون من با مدرک ميام
وقتي اينها قبول نمي کنند اين جوري مباحثه کنند وتقيه!!!!! ميکنند راه چاره چيه؟راهچاره همين شعر رهگذ ميباشدامه الله همسري نيکو بود ===شوهرش وابستهٍ نيمرو بودبچه اش از بسکه نيمرو خورده ست==از ادب دورست کمي ريغو بوداوشلوغ باشد سرش درکار وب ===همسرش اما سرش بي مو بوددکتري او باشد اگر . وقت عمل ===سهم بيمارش خم ابرو بودبا عمر بحث وتبادل مي کند ===ناجي کردش ولي کمرو بودافتخار بندگي چون مهره اي ====گاه گاهي همره يارو بودتوي وب روزي عمر با عربده ===حربه اش چيزي چنان چاقو بودچون عبيدالله بود همراه او ===اين خبيث ملعون وچون زالو بودضد توحيد و نبوت گشته اند ===کار دين بنگر چنين وارو بودريگي وزرقاوي وديگر ددان ===اينطرف بن باز چون يابو بودعده اي گويند مدارا بهتر ست ===بهر افعي هم سخن دارو بود؟شکريزدان کار شيعه روبراست ===چاره ي وهابيت جارو بود
دوستاني که قريحه شعري دارند اين شعر را کاملتر کنند