• وبلاگ : شيعيان اهل سنت واقعي
  • يادداشت : آيا توسل به پيامبر شرك است؟
  • نظرات : 3 خصوصي ، 126 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    6   7   8   9      >
     
    + رز 

    شيعيان به خداوند متعال توكل مي كنند و به ائمه اطهار بااخص امير مومنان توسل مي كنند ما از ائمه مي خواهيم چون آبرومند درگاه حق تعالي هستند مارا در نزد خداوند شفاعت كنند . براي همه سني ها متاسفم چون براستي كه مصداق و الضالين هستند

    اهدنا الصراط المستقيم

    صراط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و الضالين

    سلام از وبلاگ منم بازديد كن البته اگه جرات داري! واقعا ترسناكه
    سلام از وبلاگ منم بازديد كن البته اگه جرات داري! واقعا ترسناكه
    + جواب به شيعيان حق جو 

    با وجود اين همه آيات واضح و روشن قرآن عظيم الشان متاسفم كه هنوز خودتونو به كوچه علي چپ ميزنيد و دنبال روايات ميگردين كه شايد بشه به نحوي با خداوند مقابله كرد!!!(هدايت از جانب الله تعالي است)

    + جواب به شيعيان حق جو 

    )وَإِن يَمْسَسْكَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ كَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلاَ رَآدَّ لِفَضْلِهِ( (سورة يونس/107).

    «و اگر الله تو را به بلا و يا مصيبتي دچار کند، کسي نمي تواند آنرا از تو بر طرف سازد، مگر او . و اگر بخواهد خيري و نعمتي به تو برساند کسي نمي تواند جلوي اين نعمت را بگيرد».

    هما نطوريکه واضح است اين آيه خطاب به سيد المرسلين رسول الله r مي باشد پس اگر رسول الله r نمي تواند مصيبتي را که بر او نازل شده است از خود دور کند، به همين ترتيب نيز نمي تواند مصيبتي را که بر ديگري نازل شده است از او دور سازد. و اگر رسول الله r که اشرف الأنبياء مي باشد نتواند چنين کاري انجام دهد، کساني که داراي مقامي پايين تر از رسول الله r هستند، نيز تواناني و قدرت آنرا نخواهد داشت که بلايي را از کسي درو کنند و يا نعمتي به او برسانند پس واضح مي گردد که اينکار را کسي جز الله تعالي نمي تواند انجام دهد. و روي آوردن به کسي جز او در اينکار نوعي شريک قرار دادن براي او در اموريست که فقط او تواناني انجام آنرا دارد.

    + جواب به شيعيان حق جو 

    ) وَإِن يَمْسَسْكَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ كَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلاَ رَآدَّ لِفَضْلِهِ( (سورة يونس/ 107).

    «و اگر الله تو را به بلا و يا مصيبتي دچار کند، کسي نمي تواند آنرا از تو بر طرف سازد بجز خود او، و اگر بخواهد خيري و نعمتي به تو برساند کسي نمي تواند جلوي اين نعمت را بگيرد».

    + جواب به شيعيان حق جو 

    و همچنين الله تعالي مي فرمايد:

    )وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّن يَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَن لا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَى يَومِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَن دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ_ وَإِذَا حُشِرَ النَّاسُ كَانُوا لَهُمْ أَعْدَاء وَكَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ كَافِرِينَ( (سورة الأحقاف/6،5).

    «وکيست گمراه تر از کسيکه بخواند جز الله، آناني را که دعاي او را هرگز اجابت نخواهند کرد، و از دعا و طلب او بيخبرند و در روز قيامت هنگامي که مردم حشر مي شوند اين معبودات باطل دشمنان کساني خواهند بود که به سويشان دست دعا بلند کرده بودند، و اين عبادت ايشان را انکار و تکذيب خواهند کرد».

    پس اين آيه روشن مي گرداند که استغاثة جستن نيز بايستي از الله باشد و هر کس که از فرشتگان و يا پيامبران و عموماً از هر که غير از الله استغاثة بجويد گمراه مي باشد.

    و چگونه امکان دارد، انساني عاقل اين آيات را بشنود و يا بخواند و سپس از غير الله تعالي استغاثة بجويد؟

    + جواب به شيعيان حق جو 

    )أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاء الأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِيلا مَّا تَذَكَّرُونَ( (سورة النمل/62).

    «و کيست که دعاي در مانده را هنگامي که از او کمک مي خواهد اجابت مي کند، و بلا و مصيبت را دور مي سازد؟ و شما را بر روي زمين جانشين پيشينيان مي گرداند؟ آيا معبود بحقي جز الله تعالي وجود دارد؟ بسيار کم پند مي پذريد».

    + جواب به شيعيان حق جو 

    در جواب دوستان شيعه اي كه ميخوان كاراشون رو با روايت سازي شرعيت بدن : اگر به کسي گفته شود اين عباداتي که شما براي غير الله انجام مي دهيد نوعي شرک مي باشد ناراحت مي شود و مي گويد: چگونه به ما تهمت شرک مي زنيد؟ در حاليکه ماشهادت مي دهيم به (لا إله إلاّ الله محمد رسول الله) و معتقد هستيم که الله تعالي است که زمين و آسمان را آفريده است و اوست که روزي رساننده مخلوقات است و ... و تنها کاري که ما انجام مي دهيم اين است که پيامبران و افراد پاک و صالح را واسطه و ميانجي ميان خود و الله تعالي قرار مي دهيم. چونکه اينها در نزد الله مقام و منزلتي بالاتر از ما دارند. مگر نه به اين صورت است که اگر کسي بخواهد به نزد پادشاهي برود و از ظلمي که به او شده شکايت کند، بايستي وزير پادشاه را واسطه وميانجي قرار دهد تا بتوند به دربار پادشاه راه يابد؟ و به همين صورت ما انبياء و افراد پاک و صالح را واسطه و ميانجي بين خود و الله تعالي قرار مي دهيم.

    در جواب اين عده بايستي گفت که:

    اولاً: اين سخن آنها درست مثل سخن مشرکين مي باشد. الله تعالي در مورد مشرکين مي فرمايد:

    ) وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَـؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللّهَ بِمَا لاَ يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِي الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ( (سورة يونس/18).

    « و عبادت مي کنند بجز الله تعالي آنچه را که در حقيقت امر نه به آنها نفعي مي رسانند و نه ضرري. و مي گويند که اينها شفاعت کنندگان ما در نزد الله هستند. بگو آيا الله را از شريک و شفاعت کننده اي در آسمانها و زمين باخبر مي کنيد که او از وجود آنها اطلاعي ندارد؟ منزه و برتر است الله از آنچه که با او شريک قرار مي دهند».

    با سلام نشاني سايت شيعه نت تغيير كرد. با تشكر

    www.shia12.net

    + ابولولو 

    كسانى كه شرك را به معنى «تعلق و توسل به غير خدا» تفسير مى‏كنند، حرفشان تنها در صورتى صحيح است كه ما براى ابزار و وسائط موجود، «اصالت و استقلال‏» قائل شويم، وگرنه چنانچه آنها را وسايلى بدانيم كه، به مشيت و اذن الهى، ما را به نتيجه مى‏رسانند از مسير توحيد خارج نشده‏ايم، و اصولا زندگى بشر از روز نخست‏بر اين اساس، يعنى استفاده از وسائل ووسائط موجود، استوار بوده و پيشرفت علم و صنعت نيز در همين راستا صورت گرفته و مى‏گيرد.

    ظاهرا توسل به اسباب طبيعى مورد بحث نيست; سخن درباره اسباب غير طبيعى است كه بشر جز از طريق وحى راهى به شناخت آنها ندارد. هرگاه در كتاب و سنت چيزى به عنوان وسيله معرفى شده باشد، تمسك به آن همان حكمى را دارد كه در توسل به امور طبيعى جارى است. بنابر اين، ما زمانى مى‏توانيم با انگيزه دينى به اسباب غير طبيعى تمسك جوييم، كه دو مطلب ملحوظ نظر قرار گيرد:

    1. از طريق كتاب و سنت، وسيله بودن آن چيز براى نيل به مقاصد دنيوى يا اخروى ثابت‏شود;

    2. براى اسباب و وسائل، هيچ‏گونه اصالت و استقلالى قائل نشده و تاثير آنها را منوط به اذن و مشيت الهى بدانيم.

    قرآن كريم، ما را به بهره گرفتن از وسائل معنوى دعوت كرده مى‏فرمايد:‹

    ‹يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله وابتغوا اليه الوسيلة و جاهدوا في سبيله لعلكم تفلحون›› (مائده/35):
    اى افراد با ايمان خود را از خشم و سخط الهى واپاييد، وبراى تقرب به او وسيله‏اى جستجو كنيد، و در راه وى جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد.

    بايد توجه نمود كه وسيله به معناى تقرب نيست، بلكه چيزى است كه مايه تقرب به خدا مى‏گردد و يكى از طرق آن، جهاد در راه خدا است كه در آيه ذكر شده است و در عين حال مى‏تواند، چيزهاى ديگر نيز وسيله تقرب باشد. (1)

    ثابت‏شد كه توسل به اسباب طبيعى وغير طبيعى(به شرط اينكه، رنگ استقلال در تاثير به خودنگيرند) عين توحيد است. شكى نيست كه انجام واجبات و مستحبات، همچون نماز و روزه و زكات و جهاد و غيره در راه خدا، همگى وسايل معنوى‏يى هستند كه انسان را به سر منزل مقصود، كه همان تقرب به خداوند است مى‏رسانند. انسان در پرتو اين اعمال، قيقت‏بندگى را مى‏يابد و در نتيجه به خدا نزديك مى‏شود. ولى بايد توجه نمود كه وسايل غير طبيعى، منحصر به انجام امور عبادى نيست، بلكه در كتاب و سنت‏يك رشته وسايل معرفى شده كه توسل به آنها استجابت دعا را به دنبال دارد كه ذيلا برخى از آنها را يادآور مى‏شويم:
    1. توسل به اسما و صفات حسناى الهى كه در كتاب و سنت وارد شده است، چنانكه مى‏فرمايد: ‹‹و لله الاسماء الحسنى فادعوه بها›› (اعراف/180): اسماء حسنى مخصوص خداوند است، پس خداوند را به وسيله آنها بخوانيد. در ادعيه اسلامى، توسل به اسما و صفات الهى فراوان وارد شده است.

    2. توسل به دعاى صالحان كه برترين نوع آن توسل به ساحت پيامبران و اولياى خاص خداوند است تا براى انسان از درگاه الهى دعا كنند.

    قرآن مجيد به كسانى كه بر خويشتن ستم كرده‏اند (گنهكاران) فرمان مى‏دهد سراغ پيامبر روند و در آنجا هم خود طلب مغفرت كنند، و هم پيامبر براى آنان طلب آمرزش كند. و نويد مى‏بخشد كه: در اين موقع خدا را توبه پذير ورحيم خواهند يافت، چنانكه مى‏فرمايد:

    ‹‹و لو انهم اذظلموا انفسهم جاؤوك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما›› (نساء/64)

    در آيه ديگر، منافقان را نكوهش مى‏كند كه چرا هرگاه به آنان گفته شود سراغ پيامبر بروند تا در باره آنان از خداوند طلب آمرزش كند، سرپيچى مى‏كنند؟! چنانكه مى‏فرمايد:

    ‹‹و اذا قيل لهم تعالوا يستغفر لكم رسول الله لووا رؤوسهم ورايتهم يصدون و هم مستكبرون›› (منافقون/5).

    از برخى از آيات بر مى‏آيد كه در امتهاى پيشين نيز چنين سيره‏اى جريان داشته است. فى‏المثل، به صريح قرآن، فرزندان يعقوب عليه السلام از پدر خواستند بابت گناهانشان از خدا براى آنان طلب آمرزش كند و يعقوب نيز درخواست آنان را پذيرفت و وعده استغفار داد:

    ‹‹يا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا كنا خاطئين× قال سوف استغفر لكم ربى انه هو الغفور الرحيم›› (يوسف/97-98).

    ممكن است گفته شود: توسل به دعاى صالحان، در صورتى عين توحيد (ويا لااقل مؤثر) است كه كسى كه به او توسل مى‏جوييم در قيد حيات باشد، ولى اكنون كه انبيا و اوليا از جهان رخت‏بر بسته‏اند، چگونه توسل به آنان مى‏تواند مفيد و عين توحيد باشد؟

    در پاسخ به اين سؤال يا ايراد، دو نكته را بايستى يادآور شويم:

    الف - حتى اگر فرض كنيم شرط توسل به نبى يا ولى حيات داشتن آنهاست، در اين صورت توسل به انبيا و اولياى الهى پس از مرگ آنان، تنها كارى غير مفيد خواهد بود، نه مايه شرك; واين نكته‏اى است كه غالبا از آن غفلت‏شده، و تصور مى‏گردد كه حيات و موت، مرز توحيد و شرك است! در حاليكه بر فرض قبول چنين شرطى (حيات انبيا و اوليا در هنگام توسل ديگران به آنان)، زنده بودن شخص نبى و ولى، ملاك مفيد و غير مفيد بودن توسل خواهد بود، نه مرز توحيدى بودن و شرك آميز بودن عمل!

    ب - مؤثر و مفيد بودن توسل دو شرط بيشتر ندارد:

    1. فردى كه به وى توسل مى‏جويند، داراى علم و شعور و قدرت باشد;

    2. ميان توسل جويندگان و او ارتباط برقرار باشد;

    و در توسل به انبيا و اوليايى كه از جهان درگذشته‏اند، هر دو شرط فوق (درك و شعور، و وجود ارتباط ميان ما و آنان) به دلايل روشن عقلى و نقلى، تحقق دارد.

    در جايى كه، به تصريح قرآن، شهداى راه حق حيات و زندگى دارند، مسلما پيامبران و اولياى خاص الهى - كه بسيارى از ايشان خود نيز شهيد شده‏اند: از حيات برتر وبالاترى برخوردارند.

    بر وجود ارتباط ميان ما و اولياى الهى دلايل بسيارى در دست است كه برخى را ذيلا يادآور مى‏شويم:

    1. همه مسلمانان در پايان نماز شخص پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم را خطاب قرار داده و مى‏گويند: السلام عليك ايها النبى و رحمة الله و بركاته ; آيا آنان براستى كار «لغوى‏» انجام مى‏دهند و پيامبر اين همه سلام را نمى‏شنود و پاسخى نمى‏دهد؟!

    2. پيامبر گرامى در جنگ بدر دستور داد اجساد مشركانرا در چاهى ريختند. سپس خود با همه آنان سخن گفت. يكى از ياران رسول خدا عرض كرد: آيا با مردگان سخن مى‏گوييد؟ پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: شماها از آنان شنواتر نيستيد. (2)

    3. رسول گرامى صلى الله عليه و آله و سلم كرارا به قبرستان بقيع مى‏رفت و به ارواح خفتگان در قبرستان چنين خطاب مى‏كرد: السلام على اهل الديار من المؤمنين و المؤمنات. و بر اساس روايتى ديگر مى‏فرمود: السلام عليكم دار قوم مؤمنين‏». (3)

    4. امير مؤمنان على عليه السلام آنگاه كه پيامبر را غسل مى‏داد به او چنين گفت:
    بابى انت و امى يا رسول الله لقد انقطع بموتك ما لم ينقطع بموت غيرك من النبوة والانباء و اخبار السماء... بابى انت و امى اذكرنا عند ربك و اجعلنا من بالك‏» (5)
    پدر و مادرم فداى تو باداى رسول خدا، با مرگ تو چيزى منقطع گرديد، كه با مرگ ديگران منقطع نگرديده بود; با مرگ تو رشته نبوت و وحى گسسته شد... پدر و مادرم فداى تو باد، ما را نزد خدايت‏به ياد آور،ما را به خاطر داشته باش.

    در پايان يادآور مى‏شويم كه توسل به انبيا و اوليا صورتهاى مختلفى دارد كه مشروح آن در كتب عقايد بيان شده است.
    پى‏نوشتها:
    =======
    1. راغب در مفردات (ذيل ماده وسل) مى‏گويد: الوسيلة التوصل الى الشي‏ء برغبة و حقيقة الوسيلة الى الله مراعاة سبيله بالعلم و العبادة و تحرى مكارم الشريعة.
    2.صحيح بخارى، ج‏5، باب قتل ابى جهل، سيره ابن هشام:2/292 وغيره.
    3. صحيح مسلم، ج‏2، باب ما يقال عند دخول القبر.
    4. صحيح بخارى، ج‏2، كتاب الجنائز، ص‏17.
    5. نهج البلاغه، بخش خطبه‏ها، شماره 235.
    منشور عقايد اماميه صفحه 231

    + علي 

    جناب م

    كاش يه سري به قران ميزدي و بعد مينوشتي از فاني مدد نميگيريد

    خدا فرموده مپنداريد كساني كه در راه خدا كشته شده اند مرده اند بلكه زنده اند و نزد خدايشان روزي ميخورند. و اين ايه شامل همه انبيا و امامان و صلحا و شهداست . پس ما از فاني مدد نميگيريم بلكه از زنده تر از زنده ها مدد ميگيريم و چون ائمه ما نزد خدا آبرو دارند خداوند وساطت آنها بي پاسخ نمگذارد .واقعا جاي تاسف دارد كه مسلمان از قرانش فقط زيبا خواندن ظاهري آن را ميفهمد. اگر كمي در قران تامل ميكردي در سوره يوسف ميديدي كه پيراهن يوسف (به لطف خدا)باعث بينايي مجدد يعقوب شد. حالا تو بگو پيراهن يوسف بخاطر پارچه بودنش باعث بينايي شد يا آن پارچه به خاطر پيراهن يوسف بودن چشمان يعقوب را بينا كرد. ما ضريح امامان خود را به خاطر آهن بودنش زيارت نميكنيم بلكه آهن ها را به خاطر ضريح امام بودن زيارت ميكنيم . همانطور كه ما و شما قران را كه ظاهرا چند تكه كاغذ است ميبوسيم ولي در باطن چند تكه كاغذ را به خاطر قران بودنش ميبوسيم

    خداوند ما و شما را هدايت كند

    + م 

    سلام

    در زمان جاهليت بت ها را نمي پر ستيدند بلكه روحي كه در قالب بت ها بودرا به عنوان توسل به خدا و نزديكي به اورا مي دانستند

    بعد از حضرت آدم دو نفراز بزرگان خدا مردم را به راه راست هدايت ميكردند بعد از فوت آنها مردم به علت نا آگاهي به آنها متوسل مي شدند بعد از آن از آنها تنديسي ساختند كه به وسيله اين بتها به خدا نزديك شوند چون خود را نا پاك مي دانستند واين بت ها پاك

    ما مدد را از امام علي حتي پيامبر نمي گيريم چون در قران به ما ياد داده شده كه از فاني مددنگيريم وتنها از خدا ياري جوييم

    ( آيات بر ضد توسل راهم برايتان ميفرستم)

    + ساجدي نيا 
    تفكر دقيق در آيات الهي بدون تعصب انسان را هدايت مي‏كند.

    اهل سنت بغير از وهابيون مشكلي با توسل به پيامبر بعد از فوت ايشان ندارند

    راستي لينك شما را گذاشتم دوست داشتي لينك ما را بگذار

     <    <<    6   7   8   9      >