• وبلاگ : شيعيان اهل سنت واقعي
  • يادداشت : غدير حقيقت انكار نا پذير تاريخ
  • نظرات : 10 خصوصي ، 201 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    11   12   13   14      
     
    + ابولولو 
    1. الکوکب الدري:ج1ص39.
    2. مجمع الفوائد:ج9ص103-108و163.
    3. مختلف الحديث(ابن قتيبه):ص52و276.
    4. مروج الذهب:ج2ص11.
    5. مستدرک الحاکم:ج3ص109و110و118و371و631.
    6. مسند ابن حنبل:ج1ص84و119و180-ج4ص241و281و368و370و372-ج5ص347و366و370و419-494-ج6ص476.
    7. مسند الطيالسي:ص111.
    8. مصابيح السنه:ج2ص202و275.
    9. معارج النبوه:ج1ص329.
    10. المعارف(ابن قتيبه):ص58.
    11. معالم الايمان(دباغ):ج2ص299.
    12. المعتصرمن المختصر:ج2ص301و332.
    13. معجم البلدان:ج2ص389.
    14. المعجم الصغير:ج1ص64و71.
    15. المعجم الکبير(طبراني):ج1ص149و157و390-ج5ص196.
    16. مقاصد الطالب:ص11.
    17. مقتل الحسينعليه السلام(خوارزمي):ص47.
    18. مقصد الراغب:ص39.
    19. المنار:ج1ص463.
    20. مناقب الائمه(باقلاني):ص98.
    21. المناقب(ابن جوزي):ص29.
    22. المناقب(ابن مغازلي):ص16و18و20و22و23و24و25و224و229.
    23. المناقب(عبدالله شافعي):ص106و107و122.
    24. منتخب کنز العمال:ج5ص30و32و51.
    25. المواقف:ج2ص611.
    26. موده القربي:ص50.
    27. نزهه الناظرين:ص39.
    28. النهايه(ابن الأثير):ج4ص346.
    29. نهايه العقول:ص199.
    30. الوفيات(ابن خلکان):ج1ص60-ج2ص223.
    31. ينابيع الموده:ص29-40و53-55و81و120و129و134و154و155و179-187و206و234و284.
    32. الاصابه:ج1ص372و550-ج2ص257و382و408و509-ج3ص512-ج4ص80.
    33. الاستيعاب:ج2ص460.
    34. أشعه اللمعات في شرح المشکاه:ج4ص89و665و676.
    35. تفريح الأحباب:ص31و32و307و319و367.
    36. التمهيد و البيان(أشعري):ص237.
    37. الفتوح(ابن الأعثم):ج3ص121.
    38. التمهيد البيان(أشعري):ص237.
    39. ثمار القلوب(ثعالبي):ص511.
    40. الأعتقاد(بيهقي):ص182.
    41. تاريخ دمشق:ج1ص370-ج2ص5و85و345-ج5ص321.
    42. الجمع بين الصحاح:ص458.
    43. الشفاء(قاضي عياض):ج2ص41.
    44. أسني المطالب:ص4و221.
    45. انسان العيون:ج3ص274.
    46. الأنوار المحمديه:ص251.
    47. بلوغ الأماني:ج1ص213.
    48. البيان والتعريف:ج2ص36.
    49. التاج الجامع:ج3ص296.
    50. تجهيز الجيش:ص135و292.
    51. ذخائرالعقبي:ص67و68.
    52. الحاوي للفتاوي:ج1ص79و122.
    53. الرياض النضره:ج2ص169و170و217و244و348.
    54. السيره الحلبيه:ج3ص274و283و369.
    55. شرح المقاصد:ج2ص219.
    56. فرائد السمطين:ج1ص56و64و65و67و68و69و72و75و76و77.
    57. العثمانيه:ص145.
    58. مرقاه المفاتيح:ج1ص349-ج11ص341و349.
    59. مصابيح السنه:ج2ص202و275.
    60. المورود في شرح سنن أبي داود:ج1ص214.
    + ابولولو 

    عمامه سحاب

    پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم در اين مراسم عمامه خود را كه سحاب نام داشت، به عنوان تاج افتخار بر سر اميرالمومنين عليه السلام قرار دادند و انتهاي عمامه را بر دوش آن حضرت آويزان نمودند و فرمودند: عمامه تاج عرب است.

    خود اميرالمومنين در اين باره چنين فرموده اند:

    پيامبر در روز غديرخم عمامه اي بر سرم بستند و يك طرفش را بر دوشم آويختند و فرمودند: خداوند در روز بدر و حنين، مرا بوسيله ملائكه اي كه چنين عمامه اي به سر داشتند ياري نمود.

    + ابولولو 

    معجزه غدير، امضاي الهي

    واقعه عجيبي كه به عنوان يك معجزه، امضاي الهي را بر خط پايان غدير ثبت كرد جريان حارث فهري بود. در آخرين ساعات از روز سوم، او به همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم آمد و گفت:

    اي محمد! سه سوال از تو دارم: آيا شهادت به يگانگي خداوند و پيامبري خودت را از جانب پروردگارت آورده اي يا از پيش خود گفتي؟ آيا نماز و زكات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده اي يا از پيش خود گفتي؟ آيا اين علي بن ابي طالب كه گفتي ٍّ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه‏ ... از جانب پروردگار گفتي يا از پيش خود گفتي؟

    حضرت در جواب هر سه سوال فرمودند:

    خداوند به من وحي كرده است و واسطه بين من و خدا جبرئيل است و من اعلان كننده پيام خدا هستم و بدون اجازه پروردگارم خبري را اعلان نمي كنم.

    حارث گفت:

    خدايا اگر آنچه محمد مي گويد حق و از جانب توست سنگي از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكي بر ما بفرست.

    و در روايت ديگر چنين است:

    خدايا، اگر محمد در آنچه مي گويد صادق و راستگو است شعله اي از آتش بر ما بفرست.

    همينكه سخن حارث تمام شد و براه افتاد خداوند سنگي را از آسمان بر او فرستاد كه از مغزش وارد شد و از دُبُرش خارج گرديد و همانجا او را هلاك كرد. در روايت ديگر: ابر غليظي ظاهر شد و رعد و برقي بوجود آمد و صاعقه اي رخ داد و آتشي فرود آمد و همه دوازده نفر را سوزانيد.

    بعد از اين جريان، آيه سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِع (1) ‏ لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ (2) ... نازل شد. پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم به اصحابشان فرمودند: آيا ديديد و شنيديد؟ گفتند: آري.

    و با اين معجزه، بر همگان مسلم شد كه غدير از منبع وحي سرچشمه گرفته و يك فرمان الهي است.

    + ابولولو 

    ظهور جبرئيل در غدير

    مسئله ديگري كه پس از خطبه پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم پيش آمد و بار ديگر حجت را بر همگان تمام كرد، اين بود كه مردي زيبا صورت و خوشبوي را ديدند كه در كنار مردم ايستاده بود و مي گفت:

    بخدا قسم، روزي مانند امروز هرگز نديدم. چقدر كار پسر عمويش را مؤكد نمود، و براي او پيماني بست كه جز كافر به خداوند و رسولش آنرا برهم نمي زند. واي بر كسي كه پيمان او را بشكند.

    در اينجا عمر نزد پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم آمد و گفت: شنيدي اين مرد چه گفت؟! حضرت فرمودند: آيا او را شناختي؟ گفت: نه. حضرت فرمودند:

    او روح الامين جبرئيل بود. تو مواظب باش اين پيمان را نشكني، كه اگر چنين كني خدا و رسول و ملائكه و مومنان از تو بيزار خواهند بود!

    + ابولولو 

    شعر غدير

    بخش ديگري از مراسم پر شور غدير، درخواست حسان بن ثابت بود. او به حضرت عرض كرد: يا رسول الله، اجازه مي فرماييد شعري را كه درباره علي بن ابي طالب (به مناسبت اين واقعه عظيم) سروده ام بخوانم؟

    حضرت فرمودند: بخوان ببركت خداوند.

    حسان گفت:

    اي بزرگان قريش، سخن مرا به گواهي و امضاي پيامبر گوش كنيد.

    و سپس اشعاري را كه در همانجا سروده بود خواند كه به عنوان يك سند تاريخي از غدير ثبت شد و به يادگار ماند. ذيلاً متن عربي شعر حسان و سپس ترجمه آنرا معني آوريم:

    أَ لَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ النَّبِيَّ مُحَمَّداً

    لَدَى دَوْحِ خُمٍّ حِينَ قَامَ مُنَادِياً

    وَ قَدْ جَاءَهُ جِبْرِيلُ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ

    بِأَنَّكَ مَعْصُومٌ فَلَا تَكُ وَانِياً

    وَ بَلِّغْهُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ رَبُّهُمْ

    وَ إِنْ أَنْتَ لَمْ تَفْعَلْ وَ حَاذَرْتَ بَاغِياً

    عَلَيْكَ فَمَا بَلَّغْتَهُمْ عَنْ إِلَهِهِمْ

    رِسَالَتَهُ إِنْ كُنْتَ تَخْشَى الْأَعَادِيَا

    فَقَامَ بِهِ إِذْ ذَاكَ رَافِعُ كَفِّهِ

    بِيُمْنَى يَدَيْهِ مُعْلِنَ الصَّوْتِ عَالِياً

    فَقَالَ لَهُمْ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ مِنْكُمْ

    وَ كَانَ لِقَوْلِي حَافِظاً لَيْسَ نَاسِياً

    فَمَوْلَاهُ مِنْ بَعْدِي عَلِيٌّ وَ إِنَّنِي

    بِهِ لَكُمْ دُونَ الْبَرِيَّةِ رَاضِياً

    فَيَا رَبِّ مَنْ وَالَى عَلِيّاً فَوَالِهِ

    وَ كُنْ لِلَّذِي عَادَى عَلِيّاً مُعَادِياً

    وَ يَا رَبِّ فَانْصُرْ نَاصِرِيهِ لِنَصْرِهِمْ

    إِمَامَ الْهُدَى كَالْبَدْرِ يَجْلُو الدَّيَاجِيَا

    وَ يَا رَبِّ فَاخْذُلْ خَاذِلِيهِ وَ كُنْ لَهُمْ

    إِذَا وُقِفُوا يَوْمَ الْحِسَابِ مُكَافِيَا

    + ابولولو 

    آيا نمي دانيد كه محمد پيامبر خدا صلي الله عليه و اله و سلم كنار درختان غديرخم با حالت ندا ايستاد، و اين در حالي بود كه جبرئيل از طرف خداوند پيام آورده بود كه در اين امر سستي مكن كه تو محفوظ خواهي بود، و آنچه از طرف خداوند بر تو نازل شده به مردم برسان، و اگر نرساني و از ظالمان بترسي و از دشمنان حذر كني رسالت پروردگارشان را نرسانده اي.

    در اينجا بود كه پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم دست علي عليه السلام را با دست راست بلند كرد و با صداي بلند فرمود: هر كس از شما كه من مولاي او هستم و سخن مرا بياد مي سپارد و فراموش نمي كند، مولاي او بعد از من علي است، و من فقط به او – نه به ديگري – به عنوان جانشين خود براي شما راضي هستم. پروردگارا هر كس علي را دوست بدارد او را دوست بدار، و هر كس با علي دشمني كند او را دشمن بدار. پروردگارا ياري كنندگان او را ياري فرما بخاطر نصرتشان امام هدايت كننده اي را كه در تاريكيها مانند ماه شب چهارده روشني مي بخشد. پروردگارا خوار كنندگان او را خوار كن و روز قيامت كه براي حساب مي ايستند خودت جزا بده.

     <    <<    11   12   13   14