• وبلاگ : شيعيان اهل سنت واقعي
  • يادداشت : محمد تيجاني دروغگو يا راستگو؟!
  • نظرات : 2 خصوصي ، 70 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + حضرت علي چرا سكوت كرد 3 

    اما همه موافقند به اينكه علي رضي الله عنه آنچه را بر شمرده ايم انجام داده است.

    ( و تازه ما مي گوئيم حتي پيوند هاي دوستي و برادري آنها حتي زيادتر از آنچه بود كه نوشتيم ) اما بهرحال همان قدري هم كه بين ما مشترك است كافي است پس مي ماند اين احتمال كه آن اقوال دروغ است بله آن حرفها دروغ است پذيرش اين جمله تنها راه خلاصي از مخمصه تضاد است.

    اصلا اين مسئله قابل درك و تصور نيست كه خداوند تبارك و تعالي حكم رهبري امت بعد از پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) را بنام علي صادر فرمايد و علي بنا به صلاح ديد خود از آن حق صرف نظر كند.

    اينجا مسئله حق مطرح نيست. مسئله وظيفه پيش ميآيد علي مؤظف بود كه به دستور الله (جل جلاله) عمل كند او مامور بود كه حكم خداوند (جل جلاله) را اجرا كند لذا اينكه مي گويند (حق علي را خورده اند و علي سكوت كرد) جمله نادرست است.

    بايد بگويند: (مانع انجام وظيفه حضرت علي شدند و علي سكوت كرد ) و اين را چطور جرائت دارند كه بگويند؟

    در اين جا عالمان شيعه براي ساختن پاسخي به اين ايراد مي گويند: (حضرت محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) وقتي به علي دستور الهي را ابلاغ فرمود در ضمن اضافه كردند كه ( يا علي اگر با تو ناسازگاري كردند و تو را نپذيرفتند سكوت كن ) اگر اين توجيه آنها را بپذيريم بهمرايش بايد اين را نيز باور كنيم كه براي اولين بار و آخرين بار خداوند (جل جلاله) حكمي صادر كردند و تنفيذ آنرا مشروط به پذيرش مردم نمودند و الا تا آنجا كه ما ميدانيم در هيچ دستور الهي پذيرش مردم شرط اجراي آن از طرف مومنان نيست و مسلمانان موظفند چه مردم قبول كنند يا نكنند حكم الله (جل جلاله) را در روي كره زمين بمرحله اجرا در آورند و لو آنكه همه مردم دنيا يك طرف باشند مسلمان در طرف ديگر و لو آنكه جنگها شود و خونها بر زمين ريزد.

    حتي يك مورد هم در تاريخ نيست كه مومنان حكم الله را تنها به اين دليل كه مردم نپذيرفته اند معلق بگذارند و اگر اين حرف عالمان شيعه را بپذيريم بهمراهش بايد باوركنيم كه يك استثناء در سنت الهي پديد آمده است.

    براي توجيه سكوت به چه دلايلي كه نياويخته اند علت اين دور شدن از جاده منطق اين است كه آنها اين مسئله كه ( حق علي خورده شده است ) را محور ساخته اند و موضوعي غير قابل بحث قرار داده اند. لذا ديگر پرواي اين را ندارند كه براي آراستن آن حتي نظام خلقت را نيز زير سوال ببرند!

    اينجا شايد كسي بگويد:

    « كه برخي از فرامين اسلام گاهي معطل مي شوند، آن هنگام كه ديده شود ضرر انجام كاري از نفع آن بيشتر است ». و علي چون ضرر اقدام مسلحانه را بيش از فايده اش ميديد لذا سكوت كرد».

    اما بلا فاصله مي پرسيم كه چه خيري و چه فايده اي ميتواند در رهبري يك امت نو پا توسط مرتدان و منافقان باشد؟

    پس راهي نمي ماند جز آنكه بپذيرم آنها منافق نبودند و در اين صورت نمي توانيم اتهام عظيم انكار و نافرناني و پنهان نمودن حكم الهي را به آنها نسبت دهيم.

    با اين تضاد كاري نمي شود كرد جز آنكه قبول كنيم از پاي بست فرض مذهب تشيع نا درست است يعني حقي جابجا نشده و علي (رضي الله عنه) جانشين رسمي پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) نبودند خداوند مي فرمايد:

    (أَفَلا يتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً) (النساء:82)

    « آيا در قران تدبر نمي كنند و اگر قرآن از جانب كس ديگري غير از الله بود حتما در آن اختلاف و تضاد فراوان ميافتند»

    و اين يك شاخص مهم براي شناسائي كلام حق وكتب حق از كلام وكتب باطل است. هر جاكه ديديد عقيده يا مذهبي براي توجيه باورهاي خود دچار و دوگانه گوئي مي شود يقين كنيد كه آن مذهب ريشه در دين الهي ندارد.

    خداوند در قرآن به ما امر ميكند كه با منافقين بجنگيم:

    ( يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ) سورة التوبة آية 73

    « اي پيامبر با كفار و منافقين جنگ كن» و امر مي فرمايد كه به آنها سخت گير باشيم (و غلظ عليهم ) سورة التوبة آيه 73

    يعني« و برآنها سخت گيرباش و درشتي كن» و دستورمي دهد كه برسر قبرآنها حاضر نشويم.

    (وَلا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَداً وَلا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ ) سورة التوبة اية 84

    «و نماز نخوان برجسد احدي از آنها و بر سر قبرشان نايست و برايشان طلب آمرزش نكن زيرا كه آنها كافر شدند به خدا و پيامبرش و در حال بدكاري مردند)