پس چون حارث اين را شنيد برگشت و در حاليكه بسوي ناقه
خود ميرفت گفت : «خدايا، اگر آنچه محمد ميگويد حق
است پس از آسمان سنگ بر ما بباران و يا عذابي دردناك بر
ما بفرست.» حارث هنوز به ناقه نرسيده بود كه خداوند سنگي
از آسمان بر سر او نازل كرد كه از ماتحت او خارج شد و در
جا مرد. بعد از وقوع اين حادثه، اين آيه نازل شد :
«سئل سائل بعذاب واقع لكافرين ليس له دافع من الله ذي
المخارج»
(سائلي از خدا عذاب خواست كه شدني است براي كفار و
آنرا كسي نيست كه دفع كننده باشد، عذابي از ناحيه خداي
دارنده معارج).
سوره معارج آيه 3-1