شجره نامه عمر (لعن الله )
صهاک جاريه و کنيز عبدالمطّلب بود و صاحب عقب و باسن بزرگي بود و مشغول چرانيدن شترها بود و اصل او حبشي بود و ميل به نکاح داشت. چشم نفيل پدر بزرگ عمر به او افتاد و شيفته او گشت و عاشق او شد و در چراگاه با او مباشرت و نزديکي نمود پس او هم آبستن شد به خطّاب. وقتي خطّاب به دنيا آمد و به حد بلوغ رسيد يک نگاهي به مادر خود ـ صهاک کرد پس کَفَل و باسن بزرگ مادرش او را شيفته کرد ، در اين هنگام بر روي مادرش قرار گرفت پس او آبستن شد به دختري به نام حنتمه. صهاک از اهل خود ترسيد و او را در ميان پارچه اي پشمي قرار داد و او را در بين راه چهار پايان مکه انداخت در اين هنگام هشام بن مغيره بن وليد او را يافت و به منزل خود برد و او را بزرگ نمود و نام حنتمه را برا او انتخاب کرد و در عرب رسم بوده که هر کس يتيمي را بزرگ کند او را فرزند خود مي خواند. وقتي حنتمه بالغ شد خطّاب به او نظر کرد و ميل به سوي او پيدا کرد و از هشام بن مغيره بن وليد او را خواستگاري نمود و با او ازدواج کرد و عمر از او متولد شد و خطاب پدر و جّد و دايي اوست و حنتمه مادر و خواهر و عمّه او بوده است.