• وبلاگ : شيعيان اهل سنت واقعي
  • يادداشت : مناظره با اهل سنت
  • نظرات : 12 خصوصي ، 314 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    16   17   18   19   20    >>    >
     

    وقتي مردم خيانت كار ترسو سره 3 ماه ماجراي غدير و فضيلت علي را به فراموشي سپردند و باطل لباس حق را به تن كرد چگونه جاي مخالفت حضرت امير با ايشان بود ........

    در حالي كه مردم 25 سال علي را كنار گذاشته و اقتدا به باطل نمودند و اين جا بود كه علي گفت 25 سال استخوان در گلو و خار در چشم داشتم ...........

    اين حديث را خود علماي شما هم قبول دارند ........

    فكر كن حاكم ما ادم فاسدي است حالا ما كه حق هستيم مي توانيم با او مخالفت كنيم ؟..... هرگز زيرا او اكنون در جايگاه بروز كرده و امور به دست اوست .........

    ولي علي امير المومنين مخالفت هاي خود را بروز نداد و در پنهان ان ها را مطرح مي كرد تا مبادا به گوش مردم رسد كه علي با خليفه مخالف است و جنگ و تفرقه ميان مسلمين به راه افتد ......

    اقا مهدي من يك مثلي براي تو ذكر مي كنم اگر واقعا درك كردي مساله ولايت و مظلوميت وصي رسول را كه ان شا الله شروع به تحقيقي محققانه در عقايد شيعه كني ..........

    فكر كن پدري است كه داراي 4 فرزند است و در ظاهر همه ان ها فرزندان خوب و عصاي دست پدر هستند .........

    ولي فقط يكي از ان ها است كه پدر بايد او را به عنوان وصي پس از خود معرفي كند .........

    حالا اگر پدر از ميان 4 فرزند خود تنها يكي را وصي نمايد رابطه 3 فرزند ديگر با فرزند وصي چگونه مي شود ؟

    درست وقتي خدا يوسف را از ميان برادرانش بر گزيد و برادران محبوبيت يوسف را نزد پدر ديدند قصد قتل او را كردند ........

    برادران خيانت كردند و با يوسف بد شدند و سر انجام او را به چاه انداختند ......

    مساله محمد رسول الله با علي و ابوبكر و عثمان و عمر هم همين است كه وقتي رسول الله علي را برگزيد شيخين در ظاهر با او خوب بودند ولي بعد از وفات رسول الله دست به خيانت زده و دشمني را اغاز كردند و چون ايمان در قلوب ايشان داخل نشده بود نتوانستند قبول كنند كه علي حجه الله است در حالي كه خود را سابقين در اسلام مي دانستند .........

    لذا با ازارها و اذيت هايي كه خودت ذكر كردي به محمد و علي و تمام مسلمين تا قيام قيامت خيانت كرده و از شيطان رجيم پيشي گرفتند .........

    اقا مهدي اگه توانستي يك حديث معتبر از رسول الله در فضيلت عمر پيدا كني مرا خبر كن ولي در مورد امام علي عليه السلام مي تواني در كتب خود بيش از هزاران حديث پيدا كني ...............

    من كاملا منظور تو را نفهميدم ..........

    اگر دلت به هدايت گرم بود مسائلي را كه گوشزد نمودم بسيار كافي و وافي بوده است ............

    تو خودت در مقاله زير تمام جنايات شيخين و عثمان و عايشه را نوشتي بعد چه طور به ايشان اقتدا كرده و اهل بيت رسول الله را وا مي گذاريد ؟

    + مهدي 
    رسولش خواست وصيت کند نگذاشتند براي مصلحت هيچ حرفي نزد او را در خانه (حضرت) عايشه دفن کردند براي مصلحت هيچ حرفي نزد خلافتي را که خدا به او اعطا کرده بود و رسولش در غدير آن را به همه ابلاغ کرده بود و همه با خلافتش بيعت کردند را از او گرفتند (حضرت) ابوبکر براي مصلحت هيچ حرفي نزد ارثيه فدک را از زنش غصب کردند براي مصلحت هيچ حرفي نزد به خانه اش ريختند بيعت بگيرند براي مصلحت هيچ حرفي نزد زنش را به ديوار زدندو لاي در ماند و پهلويش شکست براي مصلحت هيچ حرفي نزد خانه اش را آتش زدند براي مصلحت هيچ حرفي نزد کودکش (محسن) را در رحم مادر کشتند براي مصلحت هيچ حرفي نزد سيلي به زنش در کوچه زدند که به ديوار خورد براي مصلحت هيچ حرفي نزد زنش بر اثر شکنجه آنها شهيد شد براي مصلحت هيچ حرفي نزد به کل خلافت و امامت و رهبري امت بنابر فرموده خداي عزوجل و رسول کريمش را منکر شدند براي مصلحت هيچ حرفي نزد او را خانه نشين کردند براي بار دوم خلافتي را که خدا به او اعطا کرد و رسولش ابلاغ کرده بود را غصب کردند براي مصلحت هيچ حرفي نزدبراي مصلحت هيچ حرفي نزد براي بار سوم خلافت را غصب کردند براي مصلحت هيچ حرفي نزد اشرافيگري و سلطنت را در دين خدا وارد کردند براي مصلحت هيچ حرفي نزد قرآن را تحريف کردند و احاديث جعل کردند براي مصلحت هيچ حرفي نزد بني اميه را وارد دستگاه خلافت کردند براي مصلحت هيچ حرفي نزد بيداد مردم بلند شد و اعتراضات تمام مسلمانان به هوا رفت براي مصلحت هيچ حرفي نزد احکام خدا و شرع را با بدعت ها آميختند براي مصلحت هيچ حرفي نزد قانون هاي جديد وضع کردند براي اولين بار شلاق و ترس و فشار را به حکومت آميخت براي مصلحت هيچ حرفي نزدبراي مصلحت هيچ حرفي نزد دختر بچه اش را به زور خليفه وقت غصب کرد و به ظاهر تجاوز کرد براي مصلحت هيچ حرفي نزد اسم کودکانش را غصب کرد و او را مجبور به تغيير نامشان داد (حضرت) عمر و (حضرت) عثمان را شهيد ناميدند براي مصلحت هيچ حرفي نزد سه يار صديق رسول خدا را گوشه گير کردند براي مصلحت هيچ حرفي نزد ...
    اينها صفات علي حيدر کرار است ايشانند که محب اهل بيت و دراويش و اهل سنت هستند ايشانند که به صداقت و شجاعت زبانزدند شما اين حضرت علي را امام خود ميدانيد ما که چنين کسي را خليفه خود نميدانيم و جزو صحابه نيز حساب نمي کنيم. - حضرت علي ما حضرت علي بود و يکي از چهار يار صديق رسول اسلام که پشتشان به آنها گرم بود ...
    + مهدي 
    بعدش هم اگر ابو بكر از جان خود ترس نداشت خدا لزومي نداشت كه او را با لا تحزن دلداري دهد در حالي كه او با پيامبر خدا بوده ؟!
    لا تحزن = نگران نباش يا نترس !!!

    و اين را در مطالبت ديدم كه گفتي چرا فقط حسن و حسين را گرامي مي داريد و فرزندان بقيه خلفا و حتي فرزندان ديگر خود علي امير المومنين را وا مي گذاريد ........

    جوابش ان است كه حسن و حسين و 9 تن از فرزندان حسين كه متصل به امام مهدي مي شود از فرزندان فاطمه بودند و فاطيمه فرزند پيامبر و گرامي ترين دخترش بوده است ولي ديگران كجا چنين امتيازي را دارند ؟

    بعدش هم اگر ابو بكر از جان خود ترس نداشت خدا لزومي نداشت كه او را با لا تحزن دلداري دهد در حالي كه او با پيامبر خدا بوده

    در حالي كه علي امير المومنين در ليله المبيت علنا جان خود را در راه اسلام و حفظ پيامبر به خطر افكند و ترسي او را غالب نشد تا قران نياز به دلداري دادن او داشته باشد ..........

    حالا علي با اين همه سوابق درخشانش جايز است وصي بلافصل رسول الله قرار گيرد يا ابوبكر ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    بعدش اين مطلب خيلي خيلي مهم است كه حروف ابجد ايه 22 سجده با حروف ابجد ان سه غاصب هماهنگي مي كند .......

    اقا مهدي اگر مي خواهي حقيقت بطلان عقايد اهل سنت را بداني و وقت هم داري تو را دعوت مي كنم به سايت

    http://www.shiatube.com/Index_Fa.asp

    تا با چشمان خود ببينيكه از منابع مورد قبول خود شما چگونه فساد شيخين را اثبات مي كند ............

    موفق باشي

    اقا مهدي

    سؤال ما از اهل سنت اين است كه چه تناسبي بين ام كلثوم هفت ساله و عمر بن خطاب پنجاه و هفت ساله وجود داشته است ؟ ام كلثوم چه گناهي كرده است كه مجبور است با يك پيرمرد شصت ساله ازدواج كند ؟

    عمرگفت ابوبكر از دنيا رفت و من بعد از او خليفه پيامبر و ابوبكر شدم و شما ( علي عليه السلام و عباس ) مرا دروغگو ، گناه كار ، فريب‌كار و خيانت‌كار مي‌دانستيد .

    اين اعتقاد واقعي امير المؤمنين عليه السلام نسبت به خليفه اول و دوم بوده است ؛ آيا امكان دارد كه شخص عاقل دختر نازنينش را به چنين فردي بدهد ؟ چه رسد به امير المؤمنين عليه السلام .

    و اگر هم بر فرض اين چنين بوده همه به خاطر مصلحت مسلمين بوده و علي كه وصي بر حق پيامبر است چه مردم با او بيعت كنند و چه نكنند اين عمل را انجام داد تا مباد تفرقه و نفاق بين ايشان و خلفا غاصب فرصتي براي دشمنان اسلام باشد .......

    همان طور كه در جريان جسارات عمر به فاطمه سكوت كرد تا مبادا كه بين مسلمين تفرقه افتد و هنوز كفن پيامبر خشك نشده امتش به جون هم بيافتند در حالي كه وحدت بزرگترين برنامه مسلمين از بعثت تا اخر بوده است ........

    اقا مهدي ايا مي خواهي حقيقت نام گذاري فرزندان علي امير المومنين به نام هاي ان سه تن چه بوده است ؟

    پس نظر ما در مورد اين مساله اين است و اين عمل امير المومنين به اين شكل توجيه مي شود

    در مورد عمر بن علي بيان خواهيم كرد كه حضرت اين نام را انتخاب نكرده‌اند و خليفه دوم اين نام را انتخاب كرده است و همين طور ابوبكر يك كنيه است نه نام و نام عثمان بن علي هيچ ربطي به خليفه سوم نداشته و بلكه حضرت به علت علاقه به عثمان بن مظعون فرزند خود را عثمان نام نهادند.



    عمر بن علي
    در نامگذاري فرزند اميرمومنان علي (ع) به نام «عمر» هيچ اختلافي بين مورخين ديده نمي‌شود و جاي هيچ ترديدي نيست، اما سوال اصلي اينجاست كه انگيزه اين نامگذاري چه بوده است. پيروان مكتب خلفا اين نامگذاري را نشان دهنده محبت اهل بيت نسبت به خلفا مي دانند، در حاليكه اسناد معتبر تاريخي وجود چنين رابطه دوستانه‌اي را به شدت انكار مي‌كنند.
    مسلم بن حجاج نيشابوري در كتاب معروف خود «صحيح» نقل مي كند: خليفه دوم در حضور افرادي چون عثمان و عبدالرحمان بن عوف و ... خطاب به عباس عبدالمطلب و اميرمومنان علي (ع) مي گويد:
    «ابوبكر از دنيا رفت و من جانشين پيامبر و ابوبكر مي‌باشم پس شما دو نفر مرا دروغ گو، گناهكار ، حيله گر و خائن مي دانيد
    (صحيح مسلم جز 5 ص 151 «فَرَأَيْتُمَانِى كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا»)
    آنچه بيان شد تنها يك نمونمه از روابط اميرمومنان علي (ع) با خليفه دوم بود (انشا الله موارد بيشتر را در بحث بيعت و مشورت خواهيم آورد) كه تدبر در آن شما خواننده فرهيخته را به اين نتيجه مي رساند كه دليل اين نامگذاري چيز ديگري است و رابطه دوستانه‌اي بين اميرمومنان علي (ع) و خليفه دوم وجود نداشته است.
    مدارك معتبر تاريخي قضاوت در اين موضوع را براي ما آسان مي كند (كه ما تنها به ذكر دو نمونه اكتفا مي‌كنيم):
    بلاذري مورخ مشهور اهل سنت در كتاب انساب الاشراف خود مي نويسد «عمر بن خطاب، عمر بن علي را به اسم خود نام نهاد.»
    (انساب الاشراف ج 1 ص 297 « وكان عمر بن الخطاب سمّى عمر بن علي باسمه»)
    ابن حجر عسقلاني در كتاب «تهذيب التهذيب» سخن بلاذري را تاييد كرده و مي‌گويد: ‌«هنگاميكه از «صهبا بنت ربيعه» فرزند پسري براي اميرمومنان علي (ع) متولد شد عمر بن خطاب نام اين فرزند را «عمر» ناميد.»
    (تهذيب التهذيب ج 7 ص 426 « أن عمر بن الخطاب سماه»)
    شايد سوال شود كه تغيير نام يك فرد چندان هم ساده نمي‌باشد و چطور مي توان پذيرفت كه خليفه دوم نام خود را بر فرزند اميرمومنان علي (ع) بگذارد و نام اصلي ايشان از خاطرها پاك شود؟
    بايد گفت اين كار عمر قربانيان ديگري هم داشته است كه ما تنها به ذكر يك نمونه اكتفا مي‌كنيم:
    ابن اثير جزري در «اسد الغابه» مي نويسد : «عبدالرحمن در دامان عمر بزرگ شد و اسم او ابراهيم بود ، پس عمر اسم او را تغيير داد همان زماني كه اسم افرادي كه به نام‌هاي پيامبران خوانده مي‌شدند را تغيير مي‌داد، او را عبدالرحمان ناميد.»
    (اسد الغابه ج 1 ص 689 «ونشأ عبد الرحمن في حجر عمر وكان اسمه إبراهيم فغير عمر اسمه لما غير أسماء من تسمى بالأنبياء وسما عبد الرحمن»)
    شايد كسي در مقام پاسخ بگويد اميرمومنان مي‌توانست با اين عمل خليفه دوم مخالف كند و نام دلخواه خود را براي فرزندش انتخاب كند؟!!! پاسخ به اين سوال نياز به رفتار شناسي خليفه دوم دارد:
    طبري در كتاب تاريخ خود مي نويسد: «او اولين كسي بود كه شلاق در دست گرفت.»
    (رسول جعفريان، تاريخ سياسي اسلام ج 2 ص 71 به نقل از تاريخ طبري ج 4 ص 209 و طبقات الكبري ج 3 ص 282)
    ابن جوزي از ابن عباس نقل مي كند: «من براي پرسيدن يك سوال از عمر ، دو سال صبر كردم، مانع پرسيدن من، ترس از عمر بود.» (تاريخ عمر بن خطاب ص 126)
    ابن حزم اندلسي مي گويد : «خشونت عمر به حدي رسيد كه ابن عباس در زمان او ، جرات ابراز حكم شرعي ارث را نداشت و وقتي بعد از مرگ عمر بر خلاف نظر وي در زمينه ارث سخن گفت و به او اعتراض شد كه چرا در زمان عمر نمي گفتي پاسخ داد به خدا قسم از او مي ترسيدم.» (المحلي ج 8 ص 279 و 280)
    و ...
    همين برخوردها را مي توان به عنوان مانعي بر سر راه اعتراضات نسبت به عمل خليفه (در مورد تغيير نام) به شمار آورد.

    ابوبكر بن علي
    ابوبكر كنيه است و نام نيست و همين دليل كافي است كه نشان دهد اين نامگذاري دليلي بر روابط دوستانه بين خليفه اول و اميرمومنان علي (ع)‌ نيست. زيرا در ميان عرب دلايل متعددي براي انتخاب كنيه يك فرد وجود دارد براي مثال رايج بودن همراهي يك كنيه با يك اسم در يك مقطع خاص زماني و يا مطلوب بودن اين همراهي در نظر اطرافيان آن فرد. از اين رو شناسايي «نامِ» ابوبكر بن علي از اهميت ويژه‌اي برخوردار است.
    در حقيقت در اينكه نام اصلي ابوبكر بن علي چه بوده است بين مورخين اختلاف نظر است، برخي مانند احمد خوارزمي مي‌گويند نامش «عبدالله» مي‌باشد، برخي ديگر مانند مسعودي مي‌گويند نامش «محمد» مي‌باشد،‌ گروهي ديگر مانند مقريزي مي‌گويند نامش «عبدالرحمان» مي‌باشد و دسته‌اي هم مانند ابوالفرج اصفهاني بر اين باورند كه نام او نامشخص است.
    اما به قرائني كه ما به دليل طولاني نشدن مطلب، از ذكر آنها خودداري مي كنيم، ديدگاه اول درست بوده و «نامِ» ابوبكر بن علي «عبدالله» مي‌باشد.
    همانطور كه ذكر شد يكي از رايج ترين دلايل انتخاب يك كنيه، همراهي عرفي آن با يك اسم معين و يا مطلوبيت اين همراهي نزد مردمان يك عصر خاص مي باشد.
    پس مي توان گفت كه نام عبدالله نيز پس از به خلافت رسيدن خليفه اول (نام خليفه اول عبدالله بن عثمان مي‌باشد) ، با كنيه ابوبكر قرين گرديده و به همين دليل اين كنيه از سوي اطرافياني كه اين همراهي مورد پسندشان بوده بر فرزند اميرمومنان علي (ع) اطلاق گرديده است.
    ذكر اين نكته حائز اهميت است كه انتخاب كنيه براي فرزند در ميان عرب در انحصار پدر نمي‌باشد و ديگران مي‌توانند براي يك فرد كنيه انتخاب كنند. پس نمي‌توان به طور قاطع گفت كه اميرمومنان علي (ع) كنيه ابوبكر را براي فرزند خويش انتخاب كرده‌اند.
    جهت شناخت اطرافيان اميرمومنان علي (ع) كه كنيه فرزند ايشان را ابوبكر نهادند در ابتدا بايد سال تولد ابوبكر بن علي را بدانيم و سپاس با رفتار اطرافيان اميرمومنان علي (ع) در آن زمان آشنا شويم.
    طبق اسناد تاريخي كه سن ابوبكر بن علي را بيست و پنج سال ذكر كرده‌اند و اينكه وي در واقعه عاشورا به شهادت رسيده است مي‌توان نتيجه گرفت او در سال سي و پنج هجري يعني اولين سال خلافت ظاهري امير مومنان علي ‌(ع) به دنيا آمده است.
    اما براي رفتارشناسي اطرافيان اميرمومنان علي (ع) در آن زمان (ولادت ابوبكر بن علي) به ذكر دو نمونه اكتفا مي‌كنيم:
    1) «چون خوارج از كوفه بيرون رفتند ياران علي به نزدش آمدند و با او بيعت كردند و گفتند ما دوستان دوست تو و دشمنان دشمن تو هستيم. حضرت شرط كرد كه با آنان بر سنت رسول خدا عمل كند ربيعه بن ابي شداد خثعمي كه در جنگ‌ها جمل و صفين در ركابش جنگيده و پرچمدار قبيله خثعم بود نزد حضرت آمد حضرت به او گفت براساس كتاب خدا و سنت رسول خدا بيعت كن. ربيعه گفت : براساس سنت ابوبكر و عمر . حضرت به او فرمود: واي بر تو اگر ابوبكر و عمر بر خلاف كتاب خدا و سنت رسول خدا عمل كرده باشند از حق به دور بوده‌اند . سپس ربيعه با حضرت بيعت كرد.» (الامامه و السياسه ج 1 ص 146)
    2) «اشعث بن قيس در انتخاب ابوموسي اشعري براي حكميت به اميرمومنان علي (ع) گفت: اين ابوموسي است فرستاده مردم يمن به نزد رسول خدا و متولي غنايم ابوبكر و كارگزار عمر بن خطاب.» (الامامه و السياسه ج 1 ص 130)
    اسناد تاريخي مذكور به روشني بيانگر گرايش و علاقه جمع كثيري از اطرافيان اميرمومنان علي (ع) به خليفه اول و دوم است.
    همين برخوردها را مي‌توان مانعي بر سر راه اعتراض حضرت به دخالت اطرافيانش، در مورد انتخاب كنيه براي فرزندش، به شمار آورد.

    عثمان بن علي
    اسناد و مدارك معتبر تاريخي دليل اين نامگذاري را براي ما بيان مي‌كند و نشان مي‌دهد هيچ رابطه‌اي ميان نام خليفه سوم (عثمان بن عَفّان) و نامگذاري فرزند اميرمومنان علي (ع) به نام «عثمان» وجود ندارد.
    در تهذيب الانساب درباره مجاهدين جنگ بدر آمده است: «از جمله آنان عثمان بن مظعون مي‌باشد همان كسي كه اميرمومنان علي بن ابيطالب (ع) فرزندش را به اسم او نامگذاري نمود.» (تهذيب الانساب ص 27)
    ابوالفرج اصفهاني از قول اميرمومنان علي (ع) نقل مي‌كند: «همانا او را به اسم برادرم عثمان بن مظعون نامگذاري نمودم.» (مقاتل الطالبين ص 55 و بحار الانوار ج 45 ص 38)

    اقا مهدي شما به اصل مطلب بچسبيد نه فرع بر ان .

    هدف من از ذكر تعداد پيامبران عددشان نبود بلكه مي خواستم به شما عرض نمايم كه ديني را كه پيامبر ما به ما عرضه كرد حاصل نتايج زحمات پيامبران بوده اين را كه مي پذيري ؟

    بعدش هم در مورد پيامبران اين را بدان كه

    . اكثر انبيا شريعت مستقل نداشتند و به شريعت پيامبر ديگر دعوت مي‏كردند; مثل حضرت لوط در زمان حضرت ابراهيم . اين پيامبران خودشان به طور مستقيم از خداوند وحي دريافت مي‏كردند; ولي از سوي وي مامور به شريعت پيامبر ديگري بودند .
    2 . بسياري از انبيا معروف نبودند و براساس روايات، بر يك شهر يا روستا و يا يك خانواده مبعوث شدند .
    اسامي پيامبراني كه در قرآن آمده است، عبارتند از: آدم، نوح، ادريس، هود، صالح، ابراهيم، لوط، اسماعيل، يسع، ذوالكفل، الياس، يونس، اسحاق، يعقوب، يوسف، شعيب، موسي، هارون، داوود، سليمان، ايوب، زكريا، يحيي، اسماعيل صادق‏الوعد، عيسي و محمد (صلي الله عليه و آله و سلم). افزون بر اين، در قرآن گاه به نام‏هايي برمي‏خوريم كه پيامبريشان محل بحث است; مانند ذي‏القرنين، عمران پدر مريم و عزير .
    برخي آيات نيز اوصاف پيامبري را ذكر كرده و نامش را نياورده‏اند; مثل آيات 243 و 246 بقره كه به ترتيب در مورد حزقيل و اشموئيل است‏يا آيه 259 بقره كه در مورد ارميا يا عزير مي‏باشد . همچنين آيه 65 كه در مورد خضر است; اگر چه پيامبري جناب خضر محل بحث است .
    در روايات نيز نام برخي انبيا آمده است: همچون اشعيا; حيقوق يا حبقوق، دانيال، جرجيس و حنظله و خالد

    اين مساله را از يك عالم فهميده خود سوال كن اگر رد كرد به من بگو

    حالا من مي خواستم بگم پيامبر ما كه نتيجه اين همه پيامبر قبل خود بوده فرصت مي يافت در 23 سال نبوت با اين همه مشكلات صدر اسلام دين عميق اسلام را تبيين و بند بند ان را تفسير كند ؟

    بعدش هم يك دفعه پيامبري كه كامل ترين ترين برنامه را تا قيام قيامت براي بشريت اورده يك دفعه در 28 صفر سال 23 هجرت دار فاني را وداع كند و بدون هيچ وصي و جانشيني دنيا و مسلمين را رها كند ؟

    اگر شيطان به عقلت راه نيابد ميبيني كه واقعا نمي شود اين چنين شود ....

    پس پيامبر خدا در حجه الوداع در مكاني به نام قدير درست 3 ماه قبل از وفاتش وصي خود علي بن ابي طالب را رسمي كرد همه حجاج در ان حج با امير المومنين بيعت كردند ......

    بعدش هم خودت گفتي از منابعتان براي ما حديث نياور پس چه طور تو ايه 3 سوره مائده را از نظر منابع خود بيان كردي كه البته منابع شما هم به اين مطلب قائل نيستند كه ايه اكمال دين در عرفه بوده ........

    در منابع ما و منابع شما كه وهابيت ان را تحريف نكرده شان نزول اين ايه را در غدير خم ميدانند .........

    + مهدي 
    اولا شما از کجا اين عدد 124000 پيغمبر را آورديد تعداد اسامي پيغمبران در قرآن و سخنان رسول از اينها که خيلي کمتر است و سنديتي ندارد طبق سخنان تمامي بزرگان از حضرت اسحاق فرزند حضرت ابراهيم به بعد گيامبران فقط براي نسل بني اسراييل آمده اند بنا بر کتب و روايات ولي از نسل حضرت اسماعيل تنها حضرت رسول پيغمبر شد و براي تمام عالمين و نه تنها انسانها برگزيده شد و کتابش (قرآن) معجزه او و کاملترين کتاب و معيار دين است پيغمبر فرمود اعمالتان را بر قرآن عرضه کنيد تا صحت يا عدم آن مشخص شود و خداوند در عرفات و روز عرفه آيه اکملت لکم دينکم را نازل کرد و دين را کامل اعلام فرمود و نه روز بعد از آن بر دينش نيفزود مشکل ما اينست هميشه دنباله رو گذشتگان بوديم و قرآن آن را مضموم ميداند و نه بايد اسلام را با ساير اديان مقايسه و براي وراثت و تسلسل قايل بشويم اگر خلفا کبر داشتند نمي گفتند اگر علي نبود هلاک مي شديم اين مگر نقيض آن نيست ! شما ميدانيد دو تن از خلفا داماد حضرت علي بودند ميدانيد حضرت علي سه پسر داشت به نامهاي ابوبکر و عمر و عثمان که در راه عتبات زايران حرم آنها را مي بينند و دوست خوب من کجا حضرت علي 25 ساله بود اگر اينگونه باشد پس در زمان بعثت 2 ساله بودند چون 23 سال بعثت بود چرا شما فقط از فرزندان آن حضرت تنها حضرت حسين و فرزندان او را گرامي ميداريد چرا ازدواجهاي فرزندان خلفا را از نسل اول تا چند نسل بعد را نمي نگريد مگر اينها از شما کمتر از دشمني آنها خبر داشتند چرا گمان ميبريد دشمني خونيني در ميان آنها بوده چرا تصور نمي کنيد شايد دو سه نفر اول که سخنان را روايت کردند شايد از سر دلسوزي هم باشد بر سخنان آنها افزوده باشند مگر جز اينست طبق نص صريح قرآن خدا براي رفع نگراني حضرت ابوبکر از خطر تهديد کننده جان پيامبر و نه ترس در غار ثور آيه (لاتحزن ان الله معنا) را نازل فرمود مگر در آن شکي هست که آن را نيز واژگون کرده اند و مي گويند ايشان از جان خود ترسيده که اولا اگر اينگونه باشد چرا خدا دلداريش مي دهد مرد ترسو را دوما کجا (لا تحزن) يعني (لا تخف) و آن دو را جمع مي بندد و مي فرمايد نگران نباش خدا با ماست مگر خدا با کسي تعارف دارد و کسي که خدا وصفش را چنين فرمايد آن است که او را مجرم و خواهان انتقامش باشد مگر شما نشستيد آيات را جمع مي بندبيد تا عدد آن را دربياوريد يا شايد آنها سه را درآورديد و گشتيد ببينيد کجا معادلش ميشود و نميدانم که حقيقت باشد يا خير شما حساب کرديد ! و در آخر مگر شما مستدل تر بوديد يا من ؟ من به هيچ کتاب خودمان رجوع نکردم و استدلال نکردم فقط جوابتان را دادم ولي شما هم اگر دليلي داريد بهتر است از کتاب خودتان که براي ما اعتبار ندارد استناد نکنيد و حقايق را نيز کتمان نکنيد (ارتباطات فاميلي ايشان و خويشاوندي خلفا با هم) .

    سوره سجده آيه22

    ما از مجرمين انتقام ميگيريم

    به حرف ابجد ميشه1202

    حالا مجرمين کيانند؟؟؟

    نام

    عمر و ابوبکر و عثمان

    هم

    به حروف ابجدحساب کرديم

    ميشه 1202

    اقا مهدي جواب هايي كه شما به سوالات ينده داده ايد بنا بر اعتراف خود شما اصلا استدلالي و علمي نيست

    همه ميدانيم كه دين اسلام نتيجه تلاش 124000 پيامبر است حالا ديني با اين همه برنامه در 23 سال پيامبر به كامليت خود مي رسد و پيامبر با وجود اين همه مشكلات صدر اسلام مي تواند تمامي برنامه هاي الهي را به مردم معرفي كند و تا عمق دين اسلام پيش برود ؟ !!!!!!!

    پس كمي بيانديش كه همان طور كه تمامي افعال و دستوراتي كه پيامبر به مردم ابلاغ مي فرمود از جانب الهي بود پس تعيين امام بعد از خود هم از طرف خداست و الا اگه يك دفعه پيامبر از ميان برود بدون وصيت به تعيين وصي كه اسلام جملگي از هم مي پاشد .....

    همان طور كه عيسي وصي بعد خود را برگزيد و سفارش كرد به يوحنا كه بعد از من هدايت امت را به دست بگير پس اشرف مخلوقات عالم حضرت محمد رسول الله نيز وصي بعد از خود را برگزيد و به مردم در حجه الوداع معرفي كرد ولي كبر شيخين از اين كه علي 25 ساله بر ما كه جاي پدر او هستيم ولي شود باعث شد كه از اين دستور پيامبر سرپيچي كنند و تا امروز امت اسلام را از هم متفرق كنند ..........

    و بشر بالعباد الذين يستمعون القول و يتبعون احسنه

    + مهدي 
    اين جوابهاي سوالهاي دهگانه يک پسر 20 ساله سني و نه وهابي ست نه يک مجتهد پس در حد خود جواب ميدهم اميدوارم بدون غبض و کينه آنها را بخوانيد و بينديشيد :
    1- عقل انسانها نسبي است و قابل سنجش نيست ولي ما مسلمانان پيامبرمان را بسيار فهيم ميدانيم و خدا نيز با وحي او را ياري ميداد که هيچ انساني جز پيامبران اينگونه نيستند .
    2- جمله عربيش (من کنت مولاه فهذا علي مولاه) است که در قران بگرد ببين مولا را براي چه جايي استفاده کردند و بنا بر کاربرد بسيار اين کلمه به معني دوست و يار اهل سنت اين را پذيرفته اند و صحابه نيز با ايشان پيمان دوستي و نه بيعت بستند . (به دليل درگيري شماري از صحابه و نه خلفا و عشره مبشره و قصد قتل حضرت علي کردن)
    3- عشره مبشره صحابي حضرت بودند که در نماز در مسجد قبلتين امروزي بنا بر ايمان راسخ به پيامبر خدا حاضر شدند بدون هيچ شکي قبله شان را 180 درجه بچرخانند و جلوي امام نماز قرار گيرند و خدا بنا بر حديث رسول به آنها مژده و بشارت بهشت را داد و مابقي نماز گذاران از اين عمل سرباز زدند و اگر نقشه قتل کشيدند يکي از آنها حضرت علي بايد باشد (داماد) و دو تا پدرزن و مابقي نيز بيشترشان از اقوام ايشان بودند . (نامهايشان حضرات ابوبکر - عمر - عثمان - علي - سعد بن أبي وقاص - سعد بن زيد - طلحه - زبير - عبدالرحمن بن عوف - ابو عبيده جراح)
    4- الف)بنا به صلاحديد حضرت علي قبر ايشان اعلام نشد و گر نه مرده و قبر را هيچ خطري تهديد نمي کند . ب)مگر حضرت زهرا چند روز زنده بود پس از وفات پيامبر که اينگونه ميگوييد حرف نمي زد بعدشم اين به دليل حکم شرعي و قانون بود که از بيت المال چيزي نصيب فرزندان پيامبر نمي شود چون پيامبر فرمودند پيامبر ارثي به جا نمي گذارند و عقيده حضرت زهرا که معتقد بود اينچنين نيست . ج)به دليل بيماري حضرت زهرا که در نهايت دليل وفات ايشان نيز شد و گمان قتل ايشان توهين بزرگي به حضرت علي ست که جرات گرفتن خون قاتل زن و فرزندش را نداشت و در خلافتش نيز نماي از خون ايشان نبرد . د)اين سخن اصلا روا نيست که اينچنين دروغي به ايشان بسته شود ايشان هيچگاه خلفا را که نه چون ايشان تنها چند روز ابتدايي خليفه اول زنده بود حضرت ابوبکر را هيچگاه لعن نکرد و اين کار سخيف در شان ايشان نيست ولي از آنها به اشتباه دلگير بود .
    5- شماري از صحابه به دليل سن اندک و وجود جو و خوي عربي اعراب که منزلت براي کهولت سن و به اصطلاح ريش سفيدي قايل بودند فرماندهي او را نپذيرفتند که در نهايت نيز خليفه سپاه را اعزام و پيروز مندانه باز گشتند و هيچگاه حضرت رسول آنها را لعن نکردند زيرا در اينصورت مطرود تمام مسلمانان ميشدند ولي ديديد اينگونه نشد .
    6- من اين را شنيدم ولي صحت و سقم مشخص نيست ولي در هر حال مردي به بزرگي ايشان بايد از مشکلات گله مند باشد ولي مشکلات مربوط به والي و حاکم نبود همچنان در زمان خلافت ايشان جنگ هاي داخلي شروع و شماري زيادي شهيد شدند و مشکلات پايان نپذيرفت .
    7- در کنار قبر پيامبر و يک قدم پايينتر از ايشان قبر حضرت ابوبکر است و يک قدم پايينتر قبر حضرت عمر ، اين سه قبر در منزل حضرت عايشه قرار دارند همچنان که حضرت رسول در همان خانه فوت کردند و اختيار خانه به صاحبخانه است و مي تواند شوهر و پدر و دوست و يار پدرش را در خانه اش دفن کند ولي اجازه دفن کس ديگري را ندهد براي اطلاع شما حضرت عايشه قبرش در بقيع کنار همسران ديگر پيامبر است و قبر حضرت عثمان آخرين قبر در قبرستان بقيع و در انتهاي آن است و هيچکدامشان هم بارگاه و حرم ندارند .
    8- اين نشانه تواضع ايشان و احترام حضرت علي نزد ايشان است ولي منتها هيچ انساني کامل نيست و هر حاکمي مشاوراني و وزرايي دارد که بدون آنها حکومت داري و اداره جامعه غيرممکن است .
    9- اين را نميدانم ولي اين نشانه بدي ايشان است ؟ مگر قرار است اجباري در بيعت کردن باشد همه مختارند هرجور بينديشند ولي انتخاب با اکثريت است همچنان که براي خلفاي بعدي نيز با وجود مخالفان راي بر اکثريت بود .
    10- خاندان يعني وراثت و فرزندان و اين براي جلوگيري از رفتن مردم به دنبال سلطنت است ولي حضرت علي يار و صحابه حضرت رسول بودند و مثل تمام صحابه حق داشتند خليفه بشوند منتها با اجماع مردم و دامادي ايشان و يا پدر زن بودن آنها مانع خلافت نمي شود و اين هم نشان از دوستي و احترام خلفا به همديگر است .

    برادران اهل سنت باور كنيد كه و الله يك حرام زاده صلاحيت جانشيني رسول الله ندارد ............

    اخه خودتان هم كه اين را ميدانيد عمر حروم اندر حروم زاده است ..........

    واقعا شما دوره كي را گرفتيد يه حروم زاده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

     <    <<    16   17   18   19   20    >>    >