{عبدالرحمن جامي} :
امت احمد از ميان امم باشد/ از جمله افضل و اکرم
اوليايي کز امت اويند / پي رو شرع و سنت اويند
ره بران راه هدي باشند / بهتر از غير انبياء باشند
خاصه آل پيغمبر و اصحاب / کز همه بهترند در هر باب
وز ميان همه نبود حقيق / به خلافت کسي به از صديق
وز پي او نبود از آن احرار / کس چو فاروق لايق آن کار
بعد فاروق جز به ذي النورين / کار ملت نيافت زينت و زين
بود بعد از همه به علم و وفا / « اسد الله خاتم الخلفا»
جز به آل کرام و صحب عظام / سلک دين نبي نيافت نظام
نامشان جز به احترام مبر / جز به تعظيم سويشان منگر
همه را اعتقاد نيکو کن / دل زانکارشان بيک سو کن
{عطار نيشابوري}:
خواجه اول که اول يار اوست / ثاني الثنين اذهما في الغار اوست
صدر دين، صديق اکبر، قطب حق / در همه چيز از همه برده سبق
خواجه شرع آفتاب جمع دين / ظل حق فاروق اعظم شمع دين
ختم کرده عدل و انصافش بحق / در فراست بود بر وحيش سبق
خواجه سنت که نور مطلق است / بل خداوند دو نور بر حق است
آنک غرق قدس و عرفان آمدست / صدر دين عثمان عفان آمدست
خواجه حق،پيشواي راستين / کوه حلم و باب علم و قطب دين
ساقي کوثر،امام رهنماي / ابن عم مصطفي، شير خداي
خدايا نور دين همراه ما کن / محمد را شفاعت خواه ما کن
زکار ما مگردان خشمناکش / ز ما خشنود گردان جان پاکش
تحيت باد بيش از صد هزاران / برو از حق و زو بر جمع ياران
خصوصا چار يار پاک گوهر / ابوبکر و عمر،عثمان و حيدر
نبي فرمود کايشانند انجم / بايهم اقتديتم اهتديتم
آنکه يارش بُد ابوبکر و عمر / از سر نگشت او شق شد قمر
آن يکي او را رفيق غار بود / و آن دگر لشکرکش ابرار بود
صاحبش بودنند عثمان و علي / بهر آن گشتند در عالم ولي
آن يکي کان حياء و حلم بود / وان دگر باب مدينه علم بود