• وبلاگ : شيعيان اهل سنت واقعي
  • يادداشت : محمد تيجاني دروغگو يا راستگو؟!
  • نظرات : 2 خصوصي ، 70 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5      >
     
    + حضرت علي چرا سكوت كرد 3 

    نه پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم و نه علي رضي الله عنه هيچكدام از اين كارها را در حق اصحاب نكردند و هر كسي خلاف اينرا بگويد ديگر خيلي دروغگو است زيرا چگونه ممكن است علي اصحاب را كافر بداند و با اين وصف حضرت عمر ايشان را در شوراي شش نفري نامزد كند؟ شش نفري كه قرار شد از بين خود يكي را براي جانشيني عمر برگزينند چگونه ممكن بود علي عمر را منافق بداند و عمر او را به مجلس خود راه داده و به نصايح او گوش فرا دهد. و بدانها عمل كند.

    مخلص كلام اينكه علي نه با خلفاي پيش از خود جنگيد و نه به آنها سخت گيري كرد و نه از حاضر شدن بر سر قبر و مراسم تدفين آنها روي گردان بوده است اگر اصحاب منافق بودند معنيش اين است كه علي به سه فرمان مذكور در آيات فوق عمل نكرده و نافرماني خدا را مرتكب شده است و كي جرأت دارد اينرا بگويد؟

    پيروان علي ميگويند علي بخاطر مصالح اسلام سكوت كرد و اين خاموشي را تا پايان خلافت سه خليفه پيش از خويش ادامه داد پيروان علي چرا از علي پيروي نمي كنند؟ حالا كه علي و عمر هر دو درگذ شته اند ديگرچه مصلحتي دركار است؟ چرا پس ازسه قرن اين بحث ها زنده شد.؟ آيا بهتر نبود حالاكه علي بسفارش پيامبر بنا بگفته شما مهر خاموشي بر لب زد و اقدامي نكرد شما هم همانكار را ميكرديد؟ در زمان حضرت عثمان اسلام در اوج قدرت بود حضرت علي سكوت كرد شما چه مقصدي داشتيد كه در زمان ضعف اسلام اين بگو مگو ها را شروع كرديد؟ آيا بهترنبود اين واقعه را همچون علي فراموش ميكرديد و به قضاوت الهي وا ميگذاشتيد؟

    اگر كسي بدقت تاريخ را مطالعه كند تاريخي كه عالمان شيعه هم قبولش دارند با تعجب در مي يابد كه دعوايي در بين اهل بيت عمر و ابوبكر و اهل بيت علي رضي الله عنهم اجمعين وجود نداشته است . بياييد به موضوع ازدواج در بين اين دو فاميل نظري بياندازيم.

    ازحضرت محمد(صلي الله عليه وآله وسلم)شروع كنيم.

    آن حضرت دو دختر خود را به همسري عثمان رضي الله عنه دادند. يعني دختر اول كه فوت كرد دختر دوم را دادند و دختركوچك ايشان به عقد و ازدواج علي رضي الله عنه در آمد، پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم دختري از ابوبكر رضي الله عنه بزني گرفتند و با يك دختر عمررضي الله عنه نيز عروسي كردند عمرهم يك دختر علي يعني ام كلثوم كبري را به همسري خويش برگزيد.

    امام صادق موسس مذهب آنها مادرش از اهل بيت ابوبكر بود.

    جريان به اين صورت رخ داد كه حضرت امام سجاد يعني نوه حضرت علي رضي الله عنه وقتي پسرش باقر بزرگ شد رفت خانه عبدالرحمن نوه ابوبكر يعني رفت خانه كسي كه جدش حق حضرت علي را خورده بود و گفت كه آمده دخترش ام فروه را براي باقر (رحمه الله عليه) خواستگاري كند و نوه ابوبكر هم قبول كرد.

    از عجايب اينكه حتي مادر بزرگ حضرت امام صادق (رحمة الله عليه) نيز از نسل ابوبكر و نوه ايشان بوده است اين سخن را خود امام و مؤسس مذهب شيعيان فرموده كه ( ابوبكر دو بار مرا زاييده است ) منظور اينكه من از دو پشت مادري به ابوبكر ميرسم. آيا اينها دليلي براين نيست كه ابداً جنگ و دعوائي بين ابوبكر و علي وجود نداشته است. و داستان جانشيني بلا فصل علي ساخته و پرداخته ذهن هاي بيمار است؟ و اصل و اساس ندارد؟

    انتظار ندارم كسي كه نمي خواهد حق را بپذيرد با شنيدن اين رويداد هاي تاريخي مجاب شود زيرا او بالاتر از اينها را ميداند و قانع نشده است.

    بالاتر از اين ديگر چيست؟ وقتي خود علي يعني صاحب حق دختر جوانش دختر يازده ساله اش را -دختري كه از بطن فاطمه (رضي الله عنها ) است را ميدهد به بزرگترين دشمنش. ميدهد به منافق و مرتد؟( استغفرالله ) آري ام كلثوم را ميدهد به عمر پنجاه و چند ساله.

    داستان كاسه داغ تر از آش را شنيده ايد بعضي از طرفداران علي اينطورند. اما امكان ندارد كه كاسه داغ تر از آش باشد و هر جا كه كاسه را از آش داغ تر ديديد بدانيد كاسه زيرنيم كاسه است.

    + حضرت علي چرا سكوت كرد 3 

    اما همه موافقند به اينكه علي رضي الله عنه آنچه را بر شمرده ايم انجام داده است.

    ( و تازه ما مي گوئيم حتي پيوند هاي دوستي و برادري آنها حتي زيادتر از آنچه بود كه نوشتيم ) اما بهرحال همان قدري هم كه بين ما مشترك است كافي است پس مي ماند اين احتمال كه آن اقوال دروغ است بله آن حرفها دروغ است پذيرش اين جمله تنها راه خلاصي از مخمصه تضاد است.

    اصلا اين مسئله قابل درك و تصور نيست كه خداوند تبارك و تعالي حكم رهبري امت بعد از پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) را بنام علي صادر فرمايد و علي بنا به صلاح ديد خود از آن حق صرف نظر كند.

    اينجا مسئله حق مطرح نيست. مسئله وظيفه پيش ميآيد علي مؤظف بود كه به دستور الله (جل جلاله) عمل كند او مامور بود كه حكم خداوند (جل جلاله) را اجرا كند لذا اينكه مي گويند (حق علي را خورده اند و علي سكوت كرد) جمله نادرست است.

    بايد بگويند: (مانع انجام وظيفه حضرت علي شدند و علي سكوت كرد ) و اين را چطور جرائت دارند كه بگويند؟

    در اين جا عالمان شيعه براي ساختن پاسخي به اين ايراد مي گويند: (حضرت محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) وقتي به علي دستور الهي را ابلاغ فرمود در ضمن اضافه كردند كه ( يا علي اگر با تو ناسازگاري كردند و تو را نپذيرفتند سكوت كن ) اگر اين توجيه آنها را بپذيريم بهمرايش بايد اين را نيز باور كنيم كه براي اولين بار و آخرين بار خداوند (جل جلاله) حكمي صادر كردند و تنفيذ آنرا مشروط به پذيرش مردم نمودند و الا تا آنجا كه ما ميدانيم در هيچ دستور الهي پذيرش مردم شرط اجراي آن از طرف مومنان نيست و مسلمانان موظفند چه مردم قبول كنند يا نكنند حكم الله (جل جلاله) را در روي كره زمين بمرحله اجرا در آورند و لو آنكه همه مردم دنيا يك طرف باشند مسلمان در طرف ديگر و لو آنكه جنگها شود و خونها بر زمين ريزد.

    حتي يك مورد هم در تاريخ نيست كه مومنان حكم الله را تنها به اين دليل كه مردم نپذيرفته اند معلق بگذارند و اگر اين حرف عالمان شيعه را بپذيريم بهمراهش بايد باوركنيم كه يك استثناء در سنت الهي پديد آمده است.

    براي توجيه سكوت به چه دلايلي كه نياويخته اند علت اين دور شدن از جاده منطق اين است كه آنها اين مسئله كه ( حق علي خورده شده است ) را محور ساخته اند و موضوعي غير قابل بحث قرار داده اند. لذا ديگر پرواي اين را ندارند كه براي آراستن آن حتي نظام خلقت را نيز زير سوال ببرند!

    اينجا شايد كسي بگويد:

    « كه برخي از فرامين اسلام گاهي معطل مي شوند، آن هنگام كه ديده شود ضرر انجام كاري از نفع آن بيشتر است ». و علي چون ضرر اقدام مسلحانه را بيش از فايده اش ميديد لذا سكوت كرد».

    اما بلا فاصله مي پرسيم كه چه خيري و چه فايده اي ميتواند در رهبري يك امت نو پا توسط مرتدان و منافقان باشد؟

    پس راهي نمي ماند جز آنكه بپذيرم آنها منافق نبودند و در اين صورت نمي توانيم اتهام عظيم انكار و نافرناني و پنهان نمودن حكم الهي را به آنها نسبت دهيم.

    با اين تضاد كاري نمي شود كرد جز آنكه قبول كنيم از پاي بست فرض مذهب تشيع نا درست است يعني حقي جابجا نشده و علي (رضي الله عنه) جانشين رسمي پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) نبودند خداوند مي فرمايد:

    (أَفَلا يتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً) (النساء:82)

    « آيا در قران تدبر نمي كنند و اگر قرآن از جانب كس ديگري غير از الله بود حتما در آن اختلاف و تضاد فراوان ميافتند»

    و اين يك شاخص مهم براي شناسائي كلام حق وكتب حق از كلام وكتب باطل است. هر جاكه ديديد عقيده يا مذهبي براي توجيه باورهاي خود دچار و دوگانه گوئي مي شود يقين كنيد كه آن مذهب ريشه در دين الهي ندارد.

    خداوند در قرآن به ما امر ميكند كه با منافقين بجنگيم:

    ( يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ) سورة التوبة آية 73

    « اي پيامبر با كفار و منافقين جنگ كن» و امر مي فرمايد كه به آنها سخت گير باشيم (و غلظ عليهم ) سورة التوبة آيه 73

    يعني« و برآنها سخت گيرباش و درشتي كن» و دستورمي دهد كه برسر قبرآنها حاضر نشويم.

    (وَلا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَداً وَلا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ ) سورة التوبة اية 84

    «و نماز نخوان برجسد احدي از آنها و بر سر قبرشان نايست و برايشان طلب آمرزش نكن زيرا كه آنها كافر شدند به خدا و پيامبرش و در حال بدكاري مردند)

    + حضرت علي چرا سكوت كرد 

    حضرت علي رضي الله عنه چرا سكوت كرد؟

    در اين گفتار مي خواهيم رفتار شخصيت ديگر اين داستان يعني كسيكه مدعيان مدعي اند حقش غصب شده است را بررسي كنيم ما رفتار او در مقابل غاصبان را از منابعي نقل ميكنيم كه پيروان او از هر فرقه اي قبول دارند.

    همه پذيرفته اند حضرت علي(رضي الله عنه) براي كسب حق خدا دادي دست به شمشير نبردند و 25 سال سكوت كردند، چرا؟

    تا آنجا كه من ميدانم عالمان شيعه معمولاً براي توجيه اين سكوت دو دليل مياورند:

    دليل اول: حضرت بدان خاطر سكوت فرمود كه اساس اسلام بخطر نيافتد ايشان مصلحت خود را فداي اسلام كردند زيرا اسلام جوان و نو پا بود و احتمال داشت بر اثر مخالفت حضرت علي بطور كلي نابود ميشد.

    دليل دوم: حضرت علي قدرت نداشت كه حق خود را بگيرد پس بناچار در مقابل دشمنان سكوت كرد.

    اما اين توجيهات يك معني ديگر هم دارد و آن اينكه خلفاي پيش از حضرت علي به اسلام خدمت ميكردند و اعتراف ضمني به اين است كه آن راد مردان، مومناني بودند كه هدفشان پيش بردن اهداف اسلام بود لهذا خدمتشان تا آن اندازه مفيد بود كه حضرت علي اين گناه عظيم يعني غصب خلافت را سهل شمردند و سكوت فرمودند.

    صرف نظر از تضاد موجود در اين دليل بهر حال و حد اقل، يك موضوع ثابت مي شود و آن اينكه اصحاب منافق و مرتد نبودند بلكه خادمان مخلص اسلام محسوب مي شدند و با ثابت شدن اين ديگر چگونه مي توان اتهام عظيم نافرماني از فرامين الهي را متوجه آن پاكبازان كرد.

    و دليل دوم كه ميگويند حضرت قدرت نداشت نيز دليلي سست و بي پايه است زيرا براي گرفتن حق و اقدام براي راست كردن كجيها قدرت ملاك نيست حضرت محمد(صلي الله عليه وآله وسلم) نيز در اول نيرو نداشتند و يك تنه شروع كردند. و رفته رفته اصحاب پيرامون ايشان جمع شدند و تا بلآخره حكومت اسلام را پايه ريزي كردند و آنگهي مگر آدم قدرت نداشته باشد بايد زير بار حكومت منافقين 25 سال زندگي كند؟ نه گمان نمي كنم اين روش و سيره شير خدا علي مرتضي رضي الله عنه باشد.

    بعدها كه حضرت علي خود بخلافت رسيدند در مقابل امير شام- معاويه - رضي الله عنه نرمش نشان ندادند. درحاليكه قدرت كافي هم نداشتند و مصلحت هم نبود. و در جواب آنهائي كه به ايشان عرض ميكردند كه معاويه در شام قوي و نيرومند است و بهتر است مدتي به او چيزي نگوئيد. فرمودند: يك روز هم او را تحمل نمي كنم.

    اينجا كه ميرسيم مي گويند (علي مصلحت گرا نبود) پس حرف ما را ميزنند يعني اينكه دليل دوم آنها به اعتراف خودشان بطور كلي نادرست است.

    علي براي جان خود بخاطر پيش برد حق ارزشي قائل نبود فراموش نكنيم علي اولين فدائي در اسلام بود مگر اين او نبود كه به جاي رسول خدا در رختخواب خوابيد؟ و جانش را در معرض خطر گذاشت از اين بالاتر حضرت علي(رضي الله عنه) ميدانست كه اگر حق با او باشد پيروز خواهد شد زيرا ابرقدرت يعني خداوند(جل جلاله) او را تاييد ميكرد زيرا او اين آيه را خوانده بود و به معني آن آگاهي داشت كه:

    (كَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلِيلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً كَثِيرَهً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ) (البقره:249

    + حضرت علي چرا سكوت كرد 2 

    چه بسا گروه اندكي كه پيروز شدند برجماعتي بزرگ به اراده خدا و خدا باشكيبايان است.

    اغلب دانشمندان شيعه بر اين باورند كه هر گناهي كه پس از وفات رسول (صلي الله عليه وآله وسلم)رخ داد ريشه اش درهمان انحراف اوليه است آنها جمله معروفي دارند كه: ( عمرگناهي ازگناهان ابوبكر بود ).

    پس گناهان معاويه هم گناهي ازگناهان ابوبكر محسوب مي شود و بر اساس منطق واقعأ هم همينطور بايد باشد اگر علي حقش توسط ابوبكر غصب نمي شد ديگر يزيدي ميدان پيدا نمي كرد كه امام حسين را بكشد.

    حتما حضرت علي(رضي الله عنه) بيشتر از ما به اين حقيقت كه كژروي اوليه اي سنگ بناي تمام انحرافات بعدي است واقف بودند.

    پس چرا سكوت كردند؟

    چرا براي تغيير اين ظلم عظيم آنطور اقدام نكردند كه پسرشان حسين (رضي الله عنه) عمل كردند؟

    و از اين بالاتر ديگر چرا به آنها كمك كردند؟

    ما در تاريخ خوانده ايم كه آن حضرت مشاور خوبي براي خلفاي سه گانه بودند عالمان شيعه به اين قول حضرت عمر كه فرمودند:

    ( اگر علي نميبود عمر هلاك مي شد ) افتخار مي كنند و آنرا دليلي بر دانش علي ميدانند من هم افتخار ميكنم به دانش علي رضي الله عنه هم به تواضع عمر رضي الله عنه و هم به دوستي و برادري موجود در بين آن دو راد مرد بزرگ تاريخ ولي بهر حال اين جمله ثابت مي كند كه علي خير خواه عمر بود وقتي حضرت عمر اراده فرمود كه براي جنگ با دشمنان اسلام شخصأ به ميدان نبرد ايران برود حضرت علي فرمودند.

    «اگر تو بروي و شكست بخوري يا بميري روحيه سربازان خراب مي شود اما اگر در مدينه باشي مي تواني در پي هر شكست بر ايشان نيروي كمكي و تازه نفسي بفرستي علي حريص بود كه عمر عمرش طولاني باشد نمي توان براي يك منافق مرتد عمر بيشتري را آرزو كرد.

    نه با هيچ منطقي علي چنان كاري نمي كرد علي دشمن منافقان و مرتدان بود علي حتي باكفار حرف نمي زد علي دخترش را به عمر داد اين مگر ممكن است كه آدمي مثل علي دخترش را به كافري مرتد و منافق بدهد؟ اين مگر امكان دارد كه آدمي مثل علي دخترش را به كسي بدهد كه نافرماني خدا را در مهم ترين دستورات دين انجام داده است ؟ اگر رفتار حضرت علي در قبال خلفاي راشدين ديگر را با گفتار مدعيان پيروي او بسنجيم تضادي بزرگ مي بينيم و ناچاريم بگوئيم:

    يا آن رفتار از علي سر نزده.

    يا اين اقوال دروغ است.

    + زهرا 
    سلام. براي من بسيار جالب است که تمام آنهايي که در اين نظرخواهي شرکت داشته ومثلاً اعلام مخالفت کرده اند، باز هم هيچ حرفي براي گفتن ندارند، چز مغلطه. جناب آقاي بينام استدلال شما بسيار غير منطقي است چرا که اگر صرف ازدواج دليل بر حقانيت بود، همسر حضرت نوح يا همسر حضرت لوط بايد زناني بسيار پرهيزکار ميبودند، حال آنکه به استناد قرآن آنان کافر بودند.سعي کنيد براي پاسخ استدلالاتي متطقي تر بياوريد.
    + يگانه 
    اگر هدف شما وحدت نمي بود چه کار ميکرديد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    + م 

    سلام

    برادر علماي بزرگ شيعه هم هيچگاه چنين كتابهايي را قبول ندارند چون سراسر پر از كفر و تفرقه است. نقد اين كتاب هم آمده ودرايران قاچاق شده چون اراجيف تيجاني را كامل برملا ساخته درضمن

    سايت هاي نقد بر اين كتاب فيلتر شده به نظر شماچرا؟

    اگر اين نقدها بر حق نباشند بايددر اختيار عموم قرار گيرند.اگر در واقع حق با ما نيست.(نقد كتاب :عيانات ابراهيم توحيدي)

    + سلام 
    سلام دوست عزيز
    من از جمله افرادي هستم كه هميشه پيگير مسائل مختلف پيرامون نظريه و ادعاهاي تشيع و تسنن بودم.اگر مايلي يه نگاه به اين لينك بنداز.اگر ديدي مرد راهي ميشينيم با هم در مورد بعضي حرفا و چگونگي جواب دادن به اون ادعاهايي كه در لينك ميبيني با هم يه صحبتايي مي كنيم.من الله توفيق
    http://www.farsiebook.com/ebook/8054.htm

    + بينام 
    آخه شمايي كه ادعا ميكنيد شيعه هستيد ميدانستيد كه عمر داماد حضرت علي است همينه ديگه به شما بد فهموندن پس چرا اين رو نميگن كه ام كلثوم دختر علي همسر عمر بوده ميترسين مذهب ساختگيتون به باد فنا بره فقط ميتونيد بگيد تيجاني شيعه شده بريد به سايت اهل سنت هم يه سر بزنيد و بفهميد چقدر انسانهايي كه مثل تيجاني گمرا بودن رو به اهل سنت آوردن
    + يك راهنما 

    حق بااهل سنت است

    + علي 

    ايران 900 سال سني بوده است

    + علي 
    + علي 
    + علي 

    ايران

    + علي 

    ايران 900

     <      1   2   3   4   5      >